فعل نشدن

ساخت وبلاگ

به رغم تمامی ِ اتفاقاتی که تجربه کردیم و به رغم پروازی که شکل نگرفت،زیبایی ای که داشت شکل می گرفت و چه بهتر که چشم هایم ضعیف بود و ندیدم،چه بهتر که در آغاز شکل نگرفت،که در نطفه خفه اش کردیم،کودکی که کودک رویاست نباید شکل می گرفت،اینجا همه چیز گرد و غبار گرفته،رنگ ِ زیبای دروغ و تمام معادله هایی که به دروغ ختم می شوند و به تو،لکه ی قهوه ای و زشت ِ چای که روی زمین ریخته حال آدم را به هم می زند،هرچه در سرم شکل می گیرد تابلوی جیغ می شود میخورد به دیوار مغزم،آویزان می کنم که باورها در من موج نزد که فریاد بزنم از بازیگری هایی که لیاقت پرداخت یک دلار هم ندارند،بازی هایشان هیچ ارزشی ندارد،میخورد به پوچی،میخورد به هیچ،بی عرضگی از سر و رویشان می بارد و مثل احمق ها که بازی را بلد نیستند،زود نقاب ها را برمی دارند،میخندند و می گویند: دروغ گفتم! باید تف انداخت توی صورتشان،باید مثل خود حماقت مچاله شان کرد و ریخت دور،باید بیشعوری شان را جعبه کرد و برای بدبخت هایی از جنس خودشان فرستاد،هدیه ی خوبی خواهد شد بازیگرانی که بازی شان را تا آخر نمی توانند ادامه دهند! تفاله هایی از نشدن و به وقوع نپیوستن،سرنگ هایی که وسط رگ آدم از تزریق باز می ماند،باید ایجاد کننده هاشان را تف کرد از زندگی که لایق هنر والای بازیگری نیستند،هنرشان را باید با گه ِ مقدسشان مزین کرد که نمی شود که شکل نمی گیرد،که درسشان را خوب نگرفته اند،همین بدبخت هایی که دو جان گرفتار شده اند،همین ابلهانی که خودشان را بازیگر می دانند.

هوایم...
ما را در سایت هوایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : greenpetals بازدید : 119 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 3:49